نام کتاب : ۸ دقیقه تا برهوت
نویسنده : ر.اعتمادی
خوانده شده در : ۱۰/۶/۱۳۸۵
۱. :من: وجود ندارد . همه ما دیرگاهیست که مرده ایم ! آیندگان هم مرده به دنیا می آیند .
فقط مشکل در ؛من ؛ است . اگر در آخرین لحظه ؛من؛ را بکشی در شماز زندگان جاویدی .
۲.دانه هنگامی که زیر خاک می رود در حقیقت با آزادی وداع می کند ُاما پس از گذراندن دوره ی زندان خاک است که سبز و شاداب و آزاد سر از زندان بیرون می کشد فضا را از بوی و رنگ و عطر خویش زنده می سازد .
۳.مدام هرچیزی را به جزء جزء تقسیم می کنی و آن وقت برای هر جزء آن هزار فکر و خیال به جان خودت میندازی .چرا یکبار به ؛کل؛ فکر نمیکنی ؟!
کل را دریاب ! کل هستی را می گویم .آن وقت تمام ترست از جزئیات می ریزد .
وقتی قشنگترین تابلوها را به قطعات کوچک تقسیم کردی تابلو وحشت انگیزی از کار در می آید .
سلام
خوبه که چیزهایی که خودتون خوندید رو به دیگران معرفی می کنید ولی کاش یه مقداری در مورد کتاب هم توضیح می دادید این که مثلا همین کتاب ۸ دقیقه تا برهوت چه موضوعی دارد یا یه خلاصه از داستان کتاب را می نوشتید...نکته ی دیگه این که جمله های قشنگی را انتخاب می کنید....
موفق باشید
مرسی...........
جالب بود..
سلام دختر خاله عزیزم....
مرسی که پست قبلیو پاک کردی(بد جنس)!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یک تو ضیحاتی باید بدم....
من اوندفعه که اومدم بنویسن هرکاری کردم نرفت توش و آخرش فهمیدم یوزرم اشتباهه و هر چی مغزم رو به کار انداختم یادم نیومد..
این دفعه هم دوباره نوشتم و میخواستم سند کنم(چون یوزر ناگهان یادم اومد) دیدم پسوورد از توی هاردم پاک شده....
حالا تو بگو من مقصرم آیا؟؟؟؟؟؟!!!!!
خوب چی کار کنم تقصیر من نبوده که...
اگه دوباره پسوورد رو برام ایمیل کنی .....قربونت برم چی میشه آخه!!!!!هان؟
منتظرم آ!!!!!
برام خیلی خیلی دعا کن....